1-پیدایش:
سامانههای خورشیدی پیرامون ستارهها شکل میگیرند و منظومهٔ شمسی ما هم پیرامون خورشید شکل گرفتهاست.تاکنون دانشمندان، ستارهشناسان، فلاسفه و تقریباً هر کس دیگری به دنبال پاسخ چگونگی شکلگیری جهان گشتهاند. هیچ الگوی معتبری که بتواند چگونگی شکلگیری جهان را توضیحدهد، وجود ندارد. اما دانشمندان بر سر محبوبترین الگو به توافق رسیدهاند. این الگو، نظریهٔ سحابی نامدارد
حدود ۴٫۶ میلیارد سال پیش، هنگامی که یک ابر گازی و گرد و غباری در فضا آشفتهبود، سامانهٔ خورشیدی در اثر انفجار یک ابرنواختر شکلگرفت. انفجار این ابرنواختر امواجی در فضا ساخت که ابر گازی و گرد و غباری را تحت فشار قرار داد. فشردن ابر موجب فروریزش آن شد، به طوری که گرانش گاز و گرد و غبار را به هم چسباند و یک سحابی خورشیدی شکلگرفت. ابر شروع به چرخیدن کرد و سرانجام فرو ریخت. سپس مرکز ابر داغتر و چگالتر از بقیهٔ آن شد و دیسک گازی و گرد و غباری شکلگرفت که مرکز آن داغ و لبههای آن سرد بود. دیسک نازکتر و نازکتر شد و ذرات به هم تودههایی ساختند. با چسبیدن تودههای کوچک به هم، برخی تودههای بزرگ ساختهشدند و سیارات و ماهها پدید آمدند. مواد یخی مناطق بیرونی دیسک با مواد سنگی سیارات غولپیکری مانند مشتری را پدید آوردند. سرانجام مرکز ابر به اندازهای گرم شد که تبدیل به ستارهای به نام خورشید شد.
اگرچه نظریهٔ سحابی به طو گسترده پذیرفته شدهاست، اما هنوز مشکلاتی دارد که دانشمندان نتوانستهاند دلیل آن را توضیحدهند. یکی از این مشکلات انحراف محوری سیارات است. این مشکل بیان میکند که همهٔ سیارات روی دائرةالبروج واقع شدهاند، با این حال، چرا انحراف محوری سیارات داخلی و خارجی تا این اندازه متفاوت است؟ با پیشرفت فناوری و بررسی و مطالعهٔ سیارات فراخورشیدی، دانشمندان در درستی نظریهٔ سحابی شک کردهاند. ستارهشناسان برخی از این مشکلها را حل کردهاند، اما نتوانستهاند به همهٔ پرسشها پاسخ بدهند.
2-کشف:
منظومهٔ شمسی در دوران رنسانس کشفشد، هنگامی که فلاسفه تصمیم گرفتند که چیزی جز مشاهدات و منطق را نپذیرند و سنت را رد کنند. پذیرش عمومی این که خورشید در مرکز جهان واقع شدهاست، طی چند صد سال صورتگرفت. این نظریه که خورشید در مرکز جهان واقع شدهاست و سیارات پیرامون آن میگردند، توسط نیکلاس کوپرنیک (۱۵۷۳–۱۴۷۳ میلادی) در سال ۱۵۴۳ در کتاب «انقلاب کرات آسمانی» پیشنهاد شد. اما کلیسا که مخالف این نظریه بود، کتاب کوپرنیک را در سال ۱۶۱۶ در فهرست آثار ممنوعه قرار داد. کوپرنیک در واقع ایدهٔ باستانی ستارهشناس یونانی آریستارخوس ساموسی (حدود ۲۷۰ پیش از میلاد) که میگفت خورشید بزرگتر از زمین است و زمین مرکز جهان نیست را زندهکرد. ستارهشناس آلمانی یوهانس کپلر (۱۶۳۰–۱۵۷۱ میلادی) از مفهوم کوپرنیک پشتیبانی و حمایتکرد، اما برای توصیف حرکات پیچیدهٔ اجرام فضایی، به خورشید و سیارات مداری بیضیشکل نسبتداد. سرانجام، گالیلئو گالیله (۱۶۴۲–۱۵۶۴) با تلسکوپی که اختراعکرد، ثابتکرد که ناهید مراحلی مانند ماه دارد و به دور خورشید میگردد و خورشید مرکز آن است. اما کلیسا با نظریهٔ گالیله مخالف بود و گالیله برای نجات جان خود وادار شد که گفتهٔ خود را تکذیبکند و برای همیشه نیز از آموزش در خانهٔ خود منعشد. پس از گالیله، یک ستارهشناس ایتالیایی دیگر به نام جووانی دومنیکو کاسینی (۱۷۲۱–۱۶۲۵) اندازهٔ مدار زمین را تعیینکرد. پس از او، آیزاک نیوتن (۱۷۲۷–۱۶۴۲) قوانین فیزیک را وارد منظومهٔ شمسی کرد و با استفاده از گرانش توضیحداد که سیارات چگونه حرکت میکنند. پس از نیوتن نیز افراد دیگری از جمله ادموند هالی و یان اورت به شناخت و کشف منظومهٔ شمسی کمککردند.
3-موقعیت در فض:
منظومهٔ شمسی در ابر میانستارهای محلی، حباب محلی، بازوی شکارچی، کهکشان راه شیری واقع شدهاست. ستارهشناسان تنها دریافتهاند که کهکشان راه شیری در واقع دیسک کهکشان ماست و یک سحابی گسترده یا مجموعهای از ستارگان نیست. کهکشان راه شیری یک کهکشان مارپیچی میلهای است که قطر آن حدود ۱۰۰٬۰۰۰ سال نوری است و پنداشته میشود که ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد ستاره داشتهباشد. منظومهٔ شمسی حدود ۲۵٬۰۰۰ سال نوری از مرکز و کنارهٔ کهکشان فاصله دارد. دانشمندان به تازگی به این نتیجه رسیدهاند که کهکشان راه شیری احتمالاً دارای دو بازوی مارپیچی بزرگ –بازوی برساووش و بازوی سپر-قنطورس– و چندین بازوی کوچکتر است. منظومهٔ شمسی میان دو بازوی بزرگ در بازویی به نام بازوی شکارچی قرار دارد.
سرعت خورشید در منظومهٔ شمسی ۲۲۰ کیلومتر بر ثانیه است و انقلاب خورشید پیرامون مرکز کهکشان راه شیری حدود ۲۲۵ میلیون سال به طول میانجامد. این مدتی زمان یک سال کیهانی نامیده میشود.بازپسین باری که منظومهٔ شمسی در این موقعیت بود، دایناسورها بر روی زمین زندگی میکردند.
سامانههای خورشیدی پیرامون ستارهها شکل میگیرند و منظومهٔ شمسی ما هم پیرامون خورشید شکل گرفتهاست.تاکنون دانشمندان، ستارهشناسان، فلاسفه و تقریباً هر کس دیگری به دنبال پاسخ چگونگی شکلگیری جهان گشتهاند. هیچ الگوی معتبری که بتواند چگونگی شکلگیری جهان را توضیحدهد، وجود ندارد. اما دانشمندان بر سر محبوبترین الگو به توافق رسیدهاند. این الگو، نظریهٔ سحابی نامدارد
حدود ۴٫۶ میلیارد سال پیش، هنگامی که یک ابر گازی و گرد و غباری در فضا آشفتهبود، سامانهٔ خورشیدی در اثر انفجار یک ابرنواختر شکلگرفت. انفجار این ابرنواختر امواجی در فضا ساخت که ابر گازی و گرد و غباری را تحت فشار قرار داد. فشردن ابر موجب فروریزش آن شد، به طوری که گرانش گاز و گرد و غبار را به هم چسباند و یک سحابی خورشیدی شکلگرفت. ابر شروع به چرخیدن کرد و سرانجام فرو ریخت. سپس مرکز ابر داغتر و چگالتر از بقیهٔ آن شد و دیسک گازی و گرد و غباری شکلگرفت که مرکز آن داغ و لبههای آن سرد بود. دیسک نازکتر و نازکتر شد و ذرات به هم تودههایی ساختند. با چسبیدن تودههای کوچک به هم، برخی تودههای بزرگ ساختهشدند و سیارات و ماهها پدید آمدند. مواد یخی مناطق بیرونی دیسک با مواد سنگی سیارات غولپیکری مانند مشتری را پدید آوردند. سرانجام مرکز ابر به اندازهای گرم شد که تبدیل به ستارهای به نام خورشید شد.
اگرچه نظریهٔ سحابی به طو گسترده پذیرفته شدهاست، اما هنوز مشکلاتی دارد که دانشمندان نتوانستهاند دلیل آن را توضیحدهند. یکی از این مشکلات انحراف محوری سیارات است. این مشکل بیان میکند که همهٔ سیارات روی دائرةالبروج واقع شدهاند، با این حال، چرا انحراف محوری سیارات داخلی و خارجی تا این اندازه متفاوت است؟ با پیشرفت فناوری و بررسی و مطالعهٔ سیارات فراخورشیدی، دانشمندان در درستی نظریهٔ سحابی شک کردهاند. ستارهشناسان برخی از این مشکلها را حل کردهاند، اما نتوانستهاند به همهٔ پرسشها پاسخ بدهند.
2-کشف:
منظومهٔ شمسی در دوران رنسانس کشفشد، هنگامی که فلاسفه تصمیم گرفتند که چیزی جز مشاهدات و منطق را نپذیرند و سنت را رد کنند. پذیرش عمومی این که خورشید در مرکز جهان واقع شدهاست، طی چند صد سال صورتگرفت. این نظریه که خورشید در مرکز جهان واقع شدهاست و سیارات پیرامون آن میگردند، توسط نیکلاس کوپرنیک (۱۵۷۳–۱۴۷۳ میلادی) در سال ۱۵۴۳ در کتاب «انقلاب کرات آسمانی» پیشنهاد شد. اما کلیسا که مخالف این نظریه بود، کتاب کوپرنیک را در سال ۱۶۱۶ در فهرست آثار ممنوعه قرار داد. کوپرنیک در واقع ایدهٔ باستانی ستارهشناس یونانی آریستارخوس ساموسی (حدود ۲۷۰ پیش از میلاد) که میگفت خورشید بزرگتر از زمین است و زمین مرکز جهان نیست را زندهکرد. ستارهشناس آلمانی یوهانس کپلر (۱۶۳۰–۱۵۷۱ میلادی) از مفهوم کوپرنیک پشتیبانی و حمایتکرد، اما برای توصیف حرکات پیچیدهٔ اجرام فضایی، به خورشید و سیارات مداری بیضیشکل نسبتداد. سرانجام، گالیلئو گالیله (۱۶۴۲–۱۵۶۴) با تلسکوپی که اختراعکرد، ثابتکرد که ناهید مراحلی مانند ماه دارد و به دور خورشید میگردد و خورشید مرکز آن است. اما کلیسا با نظریهٔ گالیله مخالف بود و گالیله برای نجات جان خود وادار شد که گفتهٔ خود را تکذیبکند و برای همیشه نیز از آموزش در خانهٔ خود منعشد. پس از گالیله، یک ستارهشناس ایتالیایی دیگر به نام جووانی دومنیکو کاسینی (۱۷۲۱–۱۶۲۵) اندازهٔ مدار زمین را تعیینکرد. پس از او، آیزاک نیوتن (۱۷۲۷–۱۶۴۲) قوانین فیزیک را وارد منظومهٔ شمسی کرد و با استفاده از گرانش توضیحداد که سیارات چگونه حرکت میکنند. پس از نیوتن نیز افراد دیگری از جمله ادموند هالی و یان اورت به شناخت و کشف منظومهٔ شمسی کمککردند.
3-موقعیت در فض:
منظومهٔ شمسی در ابر میانستارهای محلی، حباب محلی، بازوی شکارچی، کهکشان راه شیری واقع شدهاست. ستارهشناسان تنها دریافتهاند که کهکشان راه شیری در واقع دیسک کهکشان ماست و یک سحابی گسترده یا مجموعهای از ستارگان نیست. کهکشان راه شیری یک کهکشان مارپیچی میلهای است که قطر آن حدود ۱۰۰٬۰۰۰ سال نوری است و پنداشته میشود که ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد ستاره داشتهباشد. منظومهٔ شمسی حدود ۲۵٬۰۰۰ سال نوری از مرکز و کنارهٔ کهکشان فاصله دارد. دانشمندان به تازگی به این نتیجه رسیدهاند که کهکشان راه شیری احتمالاً دارای دو بازوی مارپیچی بزرگ –بازوی برساووش و بازوی سپر-قنطورس– و چندین بازوی کوچکتر است. منظومهٔ شمسی میان دو بازوی بزرگ در بازویی به نام بازوی شکارچی قرار دارد.
سرعت خورشید در منظومهٔ شمسی ۲۲۰ کیلومتر بر ثانیه است و انقلاب خورشید پیرامون مرکز کهکشان راه شیری حدود ۲۲۵ میلیون سال به طول میانجامد. این مدتی زمان یک سال کیهانی نامیده میشود.بازپسین باری که منظومهٔ شمسی در این موقعیت بود، دایناسورها بر روی زمین زندگی میکردند.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0